نیکانیکا، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 30 روز سن داره

نیکا لبخند زندگی

دل تنگی

با اینکه الان خودم دارم مادر میشم ولی وابستگی ام و احساس نیازم به مامانم بیشتر شده. تو این ٢هفته ای که مادرم نبود تقریبا" هر شب بهش زنگ میزنیم و به سختی میتونیم باهاش تماس برقرارکنیم وحالشون رو بپرسیم، راستی یادم رفت بگم در حالی که اینجا زمستونه اونجا (مکه )هواش خیلی گرمه و... نیکا این روزها حرکت هاش شدید تر و بیشتر شده و ماشاء الله زور زیادی داره و بعضی اوقات احساس می کنم که دست یا پاهاش ممکنه الان از وسط شکمم بزنه بیرون ولی حتما" این اتفاق نمی افته و احساسیه که اکثر مادرها داشتن. خوابیدن شبها برام خیلی سخت شده و بیشتر از ١ ساعت نمی تونم روی هر پهلو بخوابم و مجبورم از شب تا صبح چندین بار بچرخم، البته از شد...
27 بهمن 1391

مسافرت مامان ملیحه (مادر بزرگ)

امروز27-10-91 مامان ملیحه رو صبح زود همراه با دایی مجید و دایی جواد و ... بردیم فرودگاه که انشاء الله اگر خدا قبول کنه به مدت 15روز عازم مکه هست و امیدوارم که بهشون خوش بگذره و سالم و سلامت برگرده  دلم براش تنگ میشه     ...
27 بهمن 1391

تصمیم برای بارداری

3 ماه بيش كه من و همسرم تصميم گرفتيم در آينده اي نه چندان دور ني ني بياريم من با مراجعه مرکز بهداشت براي مشاوره قبل از بارداري يه سري ازمايشات از جمله خون و تست پاپ اسمير و سونو دادم که تمام آزمایشهام مثبت بودواز همان روز اول من و همسری قرص فولیک اسید می خوردیم تا اینکه بعداز 6 هفته متوجه شدم که باردارم  وبرای اطمینان به خانم دكتر شاه منصوری (كه تعريفشون رو زياد شنيده بودم)  مراجعه کردم  خانم دکتر هم بعد از معاینه و گرفتن سونو برام قرص  فولیک اسید رو تجویز کرد وگفت تا 3ماهگی باید این قرص رو بخورم  ...
30 آذر 1391